سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات خصوصی

یاد خدا

جمعه 87 مرداد 11 ساعت 5:55 عصر

از وقتی حس کردم قلبم نرم شده است فهمیدم که رمضان نزدیک است. تازگی گاهی دلم روشن می‏شود و جرقه‏آی ناشی از یک کار خوب برای چند ساعتی قلبم را آرام می‏کند تا دوباره به روزمرگی و سرسختی بازگردد. سال‏های قبل چه قلب سنگی‏ای داشتم و بقول خدا «سنگ بهتر است .... چرا که برخی سنگ‏ها شکافته می‏شوند تا از میان‏شان آبی بجوشد .... و برخی از خشیت خدا فرومی‏افتند» .... اما دل من نه هرگز می‏گریست نه هرگز از مرکب مرصع تصوری‏اش پایین می‏آمد .... آرامش و تازگی‏ای که در سیمای روحم حس می‏کنم مرا به انتظار می‏کشاند برای ماه خدا .... البته شاید هم از بوی ابوالفضل باشد که گویی این روزها روز تولد اوست ، او که امیر ایثار بود، جنگاوری که نجنگید .... سقایی که خود تشنه جان داد، قهرمانی که برای سیراب کردن کودکان حسین ع جان داد.


نظرات دیگران []



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

انتقال
علی
بامداد
شبانه روزی
ریجکت
[عناوین آرشیوشده]