سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات خصوصی

کار اصلی

یکشنبه 87 شهریور 31 ساعت 6:0 عصر
مدتهاست بخاطر کارهای متفرقه از کار تحقیقاتیم دور شده‏ام. اینجوری واقعا وضعیت بدیه چون آدم احساس می‏کنه داره صرفا باری به هر جهت و بدون برنامه کار می‏کنه و هدف درازمدت نداره.

نظرات دیگران []


جلسه اول

شنبه 87 شهریور 30 ساعت 6:51 عصر
امروز جلسه اول کلاس بود. دو تا مشکل داشتم یکی اینکه باید با گچ می‏نوشتم و خیلی بدخط از آب درمی‏اومد. دوم اینکه هرچی از کلاس می‏پرسیدم هیچ کس جوابم رو نمی‏داد! چون از دانشکده‏های مختلف بودن هیچ کدوم خودش رو در مقابل کلاس اینقدر سر نمی‏دونست که با استاد حرف بزنه و این واقعا اعصاب برای استاد نمیذاشت ....

نظرات دیگران []


درس زوری

پنج شنبه 87 شهریور 28 ساعت 4:17 عصر
چند سال قبل یه درسی برای مقطع فوق لیسانس یه دانشگاهی ارائه دادم که سیلابسش کاملا منطبق با تز فوق لیسانسم بود. حالا دوباره از من می‏خوان که برای این ترم هم ارائه بدم در حالی که من اصلا وقتش رو ندارم. دائم زنگ می‏زنن و من هم هر چی می‏گم که نمی‏تونم به خرجشون نمی‏ره. نمی‏دونم چیکار کنم.

نظرات دیگران []


هوا فضا

چهارشنبه 87 شهریور 27 ساعت 5:31 عصر
امروز گذری رفتم دانشکده هوا فضا. جای خیلی عجیبی بود. دیدم یه دالان زیرزمینی هست که بچه‏ها میرن و میان. کنجکاو شدم رفتم دیدم سایت هستش، 7 کامپیوتر برای بچه‏های لیسانس و همین حدود برای فوق و دکترا. کلاس توی دانشکده فقط به اتاق سمعی بصری محدود می‏شد و اکثر کلاس‏ها در خودرو و ابن سینا برگزار می‏شود. کلا 15 استاد بیشتر ندارند و چهارشنبه‏ها اصولا کلاسی ارائه نمی‏شود. خلاصه کلی به برق امیدوار شدم.

نظرات دیگران []


ورودی‏های جدید

سه شنبه 87 شهریور 26 ساعت 9:33 صبح
اول مهر هر سال خیلی حس خوبی داره. مخصوصا با اومدن چهره‏های جدید به دانشگاه، که معمولا با پدر و مادرها یا با دوستان‏شان آمده‏اند و با چشم‏هایی شاد و امیدوار به ما نگاه می‏کنند. آدم‏هایی که هر کدام یک دنیا حرف دارند و احتمالا دوستان آینده ما خواهند بود.

نظرات دیگران []


   1   2   3   4   5      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

انتقال
علی
بامداد
شبانه روزی
ریجکت
[عناوین آرشیوشده]