فکر میکنم این سومین دوره تعطیلات طولانی در چند وقت اخیر است، چند روز تعطیلی عید فطر، چند هفته تعطیلی عید و یک هفته تعطیلی نیمه خرداد. من شخصا اصلا تحمل تعطیلات را ندارم حتی پنجشنبهها هم که دانشگاه تعطیل است میروم در دفترم مینشینم اگرچه بدلیل تعطیل بودن کارها زیاد خوب پیش نمیرود. الان هم کارهایم را به خانه آوردهام تا بیکار نمانم. ای کاش دولت تعطیلات کشور را کاهش میداد ما نیاز به کار و تلاش بیشتر داریم نه تعطیلات بیشتر.
نظرات دیگران []
زمانی که بچه بودم اواخر عمر امام بود و علاقه زیادی به امام داشتم. خاطره جالبی که دارم از فوت امام این است که ما در سرویس شرکت مخابرات با مادرم نشسته بودیم وقتی رادیو خبر فوت امام را اعلام کرد زنها اکثرا گریه کردند چه چادری چه مانتویی و این چیزی بود که در فوت هیچ شخصیت دیگری مشاهده نکردهام.
نظرات دیگران []
امروز بالاخره بعد از چندین روز پرکار اندکی وقت پیدا کردم که کار تحقیقاتیام را جلو ببرم. همه چیز خوب پیش رفت و به نتایجی که میخواستم رسیدم. حالا میتوانم شروع به نوشتن مقاله بعدیام بکنم. اگر روال مثل گذشته باشد دستکم چند ماهی طول خواهد کشید اما تلاش میکنم این بار سریعتر انجامش بدهم. راستی یک گروه از بچههای کلاس اندازهگیری پروژه «انتقال صحبت از طریق فیبر نوری» را انجام داده بودند که خیلی تمیزی کارشون برام جالب بود. خیلی خوشحالم که بچهها کارهای به این خوبی انجام میدهند. دیروز یکی از دانشجویان دکترای دانشگاه آزاد هم به دیدنم آمده بود. بالاخره به این نتیجه رسیدم که کمی در کار تحقیقاتیاش کمکش کنم شاید در این میان خودم هم چیزی یاد گرفتم. دائم از zernik moment و این جور چیزا صحبت میکرد علاقمند شدم بدونم چیه؟
نظرات دیگران []
امروز یکی از دوستانم که دانشجوی دکترای دانشگاه آزاد است آمده بود شریف درددل میکرد. میگفت دانشگاه واحد علوم تحقیقات فقط از دانشجویان دکترا پول میگیرد ولی کوچکترین امکاناتی در اختیار آنها قرار نمیدهد. حتی عضو هیات علمی هم ندارند و این بیچارهها مجبورند دائم ازین دانشگاه به آن دانشگاه دنبال یک استادی بگردند که قبول کند استاد راهنمایشان بشود. خدایی اگر استاد ندارند مگر مجبورند دانشجوی دکترا بگیرند؟ خدا پدر سلیمی نمین را بیامرزد که برای اولین بار از جاسبی علت ایجاد این همه رشته دکترا در واحد علوم تحقیقات را سوال کرد.
نظرات دیگران []
خواستم به اطلاعتون برسونم که از حسن تصادف امروز که رفتیم نماز جمعه از کنار ماشین بنز تپلی جناب رفسنجانی با شیشههای آینهایش رد شدیم و فهمیدیم که جناب ایشان دیگر مثل 10 سال پیش بنزهای بیکلاس سوار نمیشن. احتمالا اگه ازش بپرسن میگه که من علاقهای به بنز ندارم، این بنزه که به من چسبیده! در هر صورت ما هنوز پشت سر این نمیدونم حجهالاسلام یا آیت الله نماز میخونیم و علتش هم اینه که مجبوریم.
نظرات دیگران []