مسلما پای ثابت محوطه جلوی بوفه کسی جز گربهها نیستند. امروز داشتم پیراشکی میخوردم. گربه ظاهرا گرسنه بود. خیلی اومد گریه زاری راه انداخت هر چی من گفتم اینا بدرد شما مرفهین بیدرد نمیخوره چون من تا جایی که یادم بود فقط سوسیس میخوردن. آخرش یه تیکه براش انداختم و با کمال تعجب خورد. دفعه بعدی یه تیکه گرفتم دستم و تعارف زدم. جرات نداشت از دستم بخوره. دستش رو بلند کرد با کلی تردید و محاسبه که بزنه روی پیراشکی بندازه رو زمین اما انتگرالش رو بنظرم اشتباه حساب کرده بود پنجهش خورد به انگشتم. چنان وحشت کرد و خودش رو عقب کشید که اصلا از خیر غذا خوردن گذشت. البته بنظر من مشکل همون مرفه بودنش بود.
نظرات دیگران []