سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات خصوصی

امتحان

دوشنبه 87 دی 23 ساعت 1:26 عصر
یک صحنه ناقشنگی که امروز سر جلسه اتفاق افتاد این بود که وقتی من و آرش اومدیم تالارها، دیدیم بقول آرش یه حجم عظیمی آسیستان و مراقب اونجا حضور دارن. خلاصه کاشف بعمل اومد که آموزش دانشکده به تعداد زیادی از بچه‏ها ایمیل زده که شما بیاین مراقب امتحان باشید بدون اینکه با ما هماهنگ کنن. خلاصه من تصمیم دشوار رو گرفتم و به مسئول امتحان گفتم که غیر از استادا همه باید سالن رو ترک کنن، شما بهشون بگین. ایشون گفت من نمیگم، جمعشون می‏کنم خودتون بهشون بگید. خلاصه 20 - 30 نفری جمع شدن .... گفتنش سخت بود چون خیلی‏شون آشنا بودن، آسیستان خودم، خانم آرش،‏ عباس، تعدادی دانشجویان دکترا و فوق. خلاصه تو 2-3 جمله ازشون تشکر کردم و ازشون خواستم امضا کنن و برن. آرش اولش مخالف بود ولی بعدا بنظرم قبول کرد که کار درستی بود.

نظرات دیگران []



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

انتقال
علی
بامداد
شبانه روزی
ریجکت
[عناوین آرشیوشده]