امروز بامداد رو دیدم از دوستان راهنمایی و دبیرستان و دانشگاه. فوق لیسانسش رو نگرفته بود چون با مسئولین دانشگاه مشکل پیدا کرده بود که چرا نمره تز من رو کم دادین. ایدهش این بود که من لااقل میتونم نذارم بودجهای که دولت برای فارغالتحصیل شدن من به دانشگاه میده دستشون بیاد! خیلی خشن بود. میگفت خط قرمز من اینه که نمیخوام برای کس دیگهای کار کنم در نتیجه نرفته بود توی هیچ شرکتی کار کنه یا حتی خودش شرکت بزنه. تک و تنها. فقط هم حاضر بود محصول بسازه بفروشه طراحی کارش رو حاضر نبود به طرفش بده. خیلی شرایطش سخت بود بنظرم.
نظرات دیگران []