خاطرات خصوصی

دیدار با محسن

یکشنبه 87 مرداد 6 ساعت 8:47 عصر
من و محسن یجورایی برادریم. از دبیرستان با هم بودیم، اون رفت المپیاد ریاضی و طلای جهانی آورد. زمانی که من لیسانس گرفتم اون فوق گرفت از شریف و بعدش هم به MIT رفت، ریاضی کاربردی را شروع کرد بعد زد تو خط محاسبات کوانتوم و آخرش هم سر از فاینانس درآورد. مدتی در وال استریت کار کرد و بعد هم با ایمان افتخاری با هم برگشتند ایران. دوباره به هم رسیدیم. الان استاد دانشکده اقتصاد شده و گاهی بهم وقت میده تا همدیگه رو ببینیم و قسم برادریمون شکسته نشه. بهش گفتم چند وقت پیش که دانشکده ما آمدی سخنرانی کردی خیلی تاثیرگذار بود. بعدها هر کدام از بچه‏ها که با من صحبت می‏کرد دلش می‏خواست تغییر رشته بده بره فاینانس. گفت آره تشعشعاتش به دفتر خودم هم رسید خیلی‏ها آمدند باهام صحبت کردند راجع به این موضوع. گفتم احتمالا ظرف سال‏های آینده سیل برقی‏هاست که بسمت فاینانس روانه میشن. گفت « آره ولی من به این نتیجه رسیدم که دیگه برای فاینانس تبلیغ نکنم. من سعی کردم نکات منفی رو هم بگم ولی کسی توجهی نکرد، بچه‏ها بیش از حد تحت تاثیر قرار گرفتند! ».

نظرات دیگران []



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

انتقال
علی
بامداد
شبانه روزی
ریجکت
[عناوین آرشیوشده]