امروز صبح بخاطر کاری به شرکت سابقم سر زدم. گروه آنالیز سیگنال که گل سرسبد شرکت بود تقریبا در حال فروپاشی است. رییس گروه چند روز دیگر به سوئد میرود، غلامی هم که متخصص سیستمهای اکولایزر کانال بود همراهش خواهد رفت. یکی از بچهها هم که تخصصی در زمینه پردازش تصویر داشت چند روزی است که رفته انگلیس. بنظرم گروه لااقل از وجه مخابراتی ضعیف خواهد شد. البته تقصیر خودشان است. زمانی که من آنجا بودم تلاش زیادی کردم افراد جدیدی را وارد کنم چون میدانستم سرنوشت اکثر بچههای قوی رفتن است، اما شرکت خیلی محافظهکار بود و همه پیشنهادهای من را رد میکرد. اوایل دکترا بود، توی کلاسها کسی رو نمیشناختم اما مصمم بودم برای شرکت نیرو بگیرم. یبار تو مسجد به یکی از بچهها سلام کردم و در مورد شرکت باهاش صحبت کردم. پوزخندی زد و گفت «ببین من وقت ندارم، اونم برای اون شرکتی که تو میگی» ... بعدش هم راهش رو کشید و رفت! .... من ماتم برد! ...... البته همین اتفاق باعث دوستی من و مهرداد شد اگر چه یک سال بعد از دکترا انصراف داد و رفت آمریکا.
نظرات دیگران []