دیروز تو سمینار خانم صحافی رو بعد از 7 سال دیدم. هم دورهای لیسانسم بود. ظاهرا رفته بودن کانادا با سروش که یکی دیگه از بچهها بود و بعد از گرفتن فوق هم برگشته بودن ایران و حالا هم میکروموج کار میکنن. این خانم صحافی یه مدتی تو سمینار بین المللی که ما سال 2000 برگزار میکردیم رییس ما بود و رییس خوبی هم بود هوای زیردستاشو داشت. بعدا ما یه مدتی شدیم زیردست خانم عدل. ایشون هیبتی داشت که خدایی نکرده اگه عصبانی میشد دیگه هیچی. بعد یه مدت زیردست خانم نادقلی بودیم ایشون دست کم زیاد اذیت نمیکرد. بعد دیدیم که غرور مردانگیمون جریحهأار شده از بس زیر دست دخترا کار کردیم رفتیم تو گروه صنعت با کاوه. تو یکی دو تا جلسه کمک گرفتن هم رفتیم و گند هم بعضا زدیم. بعدا روز سمینار اومدیم کارتمونو بگیریم دیدیم زیرش زده «گروه ارتباطات» !!! رفتیم پیش خانم عدل گفتیم ببخشید ما ارتباط با صنعت بودیما! ایشون فرمودن که من نیرو احتیاج داشتم گفتم شما رو بفرستن :( .....
نظرات دیگران []