سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات خصوصی

احیاء

سه شنبه 87 مهر 2 ساعت 4:7 عصر
امیدوارم امشب بالاخره بتونم برم احیاء چون دو شب قبلی رو از دست دادم. یه مشکلی که من دارم اینه که شبها تا میام یه کم خستگی در کنم یدفه می‏بینم صبح شد! بی‏هوا خوابم میبره. پریشب هم منتظر ماشین بودم که برم احیاء‏ یدفه دیدم ساعت نزدیک 3 صبحه. کلی حالم گرفته شد.

نظرات دیگران []


کتاب

دوشنبه 87 مهر 1 ساعت 6:6 عصر
تازگی‏ها کمتر کتاب می‏خونم. این یکی رو چند وقته گرفتم و نتونستم تمومش کنم. خوندنش خیلی مشکله. چند صفحه که می‏خوانم اشک از چشمانم جاری میشه و دوباره از نو. مجموعه‏ای از گزارش‏های معروف خبرنگاران غربی از فاجعه‏های بشری ... کشتار صبرا و شتیلا از رابرت فیسک، هیروشیما پس از بمب اتمی، نوار غزه در محاصره از امیره هس .....

نظرات دیگران []


کار اصلی

یکشنبه 87 شهریور 31 ساعت 6:0 عصر
مدتهاست بخاطر کارهای متفرقه از کار تحقیقاتیم دور شده‏ام. اینجوری واقعا وضعیت بدیه چون آدم احساس می‏کنه داره صرفا باری به هر جهت و بدون برنامه کار می‏کنه و هدف درازمدت نداره.

نظرات دیگران []


جلسه اول

شنبه 87 شهریور 30 ساعت 6:51 عصر
امروز جلسه اول کلاس بود. دو تا مشکل داشتم یکی اینکه باید با گچ می‏نوشتم و خیلی بدخط از آب درمی‏اومد. دوم اینکه هرچی از کلاس می‏پرسیدم هیچ کس جوابم رو نمی‏داد! چون از دانشکده‏های مختلف بودن هیچ کدوم خودش رو در مقابل کلاس اینقدر سر نمی‏دونست که با استاد حرف بزنه و این واقعا اعصاب برای استاد نمیذاشت ....

نظرات دیگران []


درس زوری

پنج شنبه 87 شهریور 28 ساعت 4:17 عصر
چند سال قبل یه درسی برای مقطع فوق لیسانس یه دانشگاهی ارائه دادم که سیلابسش کاملا منطبق با تز فوق لیسانسم بود. حالا دوباره از من می‏خوان که برای این ترم هم ارائه بدم در حالی که من اصلا وقتش رو ندارم. دائم زنگ می‏زنن و من هم هر چی می‏گم که نمی‏تونم به خرجشون نمی‏ره. نمی‏دونم چیکار کنم.

نظرات دیگران []


<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

انتقال
علی
بامداد
شبانه روزی
ریجکت
[عناوین آرشیوشده]