امیدوارم امشب بالاخره بتونم برم احیاء چون دو شب قبلی رو از دست دادم. یه مشکلی که من دارم اینه که شبها تا میام یه کم خستگی در کنم یدفه میبینم صبح شد! بیهوا خوابم میبره. پریشب هم منتظر ماشین بودم که برم احیاء یدفه دیدم ساعت نزدیک 3 صبحه. کلی حالم گرفته شد.
نظرات دیگران []
تازگیها کمتر کتاب میخونم. این یکی رو چند وقته گرفتم و نتونستم تمومش کنم. خوندنش خیلی مشکله. چند صفحه که میخوانم اشک از چشمانم جاری میشه و دوباره از نو. مجموعهای از گزارشهای معروف خبرنگاران غربی از فاجعههای بشری ... کشتار صبرا و شتیلا از رابرت فیسک، هیروشیما پس از بمب اتمی، نوار غزه در محاصره از امیره هس .....
نظرات دیگران []
مدتهاست بخاطر کارهای متفرقه از کار تحقیقاتیم دور شدهام. اینجوری واقعا وضعیت بدیه چون آدم احساس میکنه داره صرفا باری به هر جهت و بدون برنامه کار میکنه و هدف درازمدت نداره.
نظرات دیگران []
امروز جلسه اول کلاس بود. دو تا مشکل داشتم یکی اینکه باید با گچ مینوشتم و خیلی بدخط از آب درمیاومد. دوم اینکه هرچی از کلاس میپرسیدم هیچ کس جوابم رو نمیداد! چون از دانشکدههای مختلف بودن هیچ کدوم خودش رو در مقابل کلاس اینقدر سر نمیدونست که با استاد حرف بزنه و این واقعا اعصاب برای استاد نمیذاشت ....
نظرات دیگران []
چند سال قبل یه درسی برای مقطع فوق لیسانس یه دانشگاهی ارائه دادم که سیلابسش کاملا منطبق با تز فوق لیسانسم بود. حالا دوباره از من میخوان که برای این ترم هم ارائه بدم در حالی که من اصلا وقتش رو ندارم. دائم زنگ میزنن و من هم هر چی میگم که نمیتونم به خرجشون نمیره. نمیدونم چیکار کنم.
نظرات دیگران []