امروز نایبی زنگ زد و گفت که یکی از بچهها از جورجیاتک اومده ایران ولی برای برگشت بهش ویزا ندادهاند. اومد پیشم پویان بود. همدورهای لیسانس. ظاهرا 6 ماهه ایرانه و کلی معطلش کردن. در حالی که 3 تا مقاله داره و کاملا آماده دفاع هستش. اگر بیشتر ازین بخوان معطلش کنن شاید بمونه ایران و توی همین شریف دفاع کنه. خیلی از دیدنش خوشحال شدم یاد قدیما افتادم، چقدر جزوه ازش میگرفتم.
نظرات دیگران []
هر چی فکر میکنم امروز نباید راجع به چیزی غیر از امتحان میان ترم مبانی صحبت کنم. امتحانی که دیروز برگزار شد آسون نبود اما کاملا قابل درک هستش که خیلی از بچهها نتونستن بیشتر سوالا رو بطور کامل حل کنن. البته هنوز برگهها رو نگاه نکردهام اما مساله اصلی اینه که ایده سوالها غیر از سوال 1 که سوال سخت امتحان محسوب میشد بطور کلی چیزی نبود که بچهها ندیده باشن. سوال 2 که یک مدار متقارن فوق العاده ساده بود. سوال 3 یه فیلتر باترورث درجه 3 بود که پاسخ فرکانسیش رو خواسته بودم ازشون. در حالی که درجه 2ش رو سر کلاس حل کرده بودم. سوال 4 یک مدار با 5 تا مقاومت بود و یه حل پارامتری داشت اگرچه محاسباتش چند دقیقهای طول میکشید. سوال 5 هم که یه مدار درجه 2 بود که امپدانسش رو در 3 فرکانس مختلف خواسته بودم. آسیستانها میگفتن یه نفر سوال 1 رو حل کرده بوده همون اوایل جلسه ولی من از بعضیای دیگه هم شنیدم که حل کردن. به هر حال امیدوارم بچهها خیلی نگران نباشن و با شرایطی که دارن تو امتحان هماهنگ فاینال قطعا نتایج خوبی خواهند گرفت.
نظرات دیگران []
وقتی خیلی عمیق راجع به خودم فکر میکنم به این نتیجه میرسم که بعضی وقتها دریافتی که از دیگران در باطن خودم دارم تصویر بشدت نادرستیه که باعث میشه مسیرهای اشتباهی در زندگیم در پیش بگیرم. گاهی دیگران رو قویتر از اونچه که واقعا هستند میدونم و خودم رو ضعیفتر. در حالی که همه ما از یک جوهریم. این باعث میشه بطور خودکار مسئولیت کمتری تو روابطم با آدمها بعهده بگیرم. بیشتر کارهای مهم رو به طرفهای مقابلم واگذار میکنم یا حداکثر اگر هم خودم ابتکار عمل رو در دست بگیرم اون کاری رو انجام میدم که فکر میکنم مورد پسند دیگران هست نه اون کاری که فکر میکنم درسته. راستش اصلا خیلی وقتها کار به اینجا هم نمیکشه که بخوام دقیق فکر کنم چه کاری درسته حالا عمل کردنش بماند. مثال بارزش اینه که بیشتر وقتها وقتی با یک نفر یه صحبت جدی رو شروع میکردم به خودم اجازه نمیدادم درباره زمان تمام کردن بحث تصمیم بگیرم. به طرف مقابلم واگذار میکردم. حالا فرض کنید طرف مقابلم هم رودرواسی داشت .... نتیجه این میشد که مدتها همینطور ادامه میدادیم !!!!
نظرات دیگران []
دیروز که هاشمی میخواست بیاد دانشگاه هیجان زیادی تو دانشگاه دیده میشد که البته برای من خیلی عجیب بود. تا حالا ندیده بودن دانشجوها از هر طیفی اینقدر برای سخنرانی یه مسئول هیجان داشته باشند. خوب البته من هنوزم وقتی از یک آدم دانشگاهی (طیف اکثریت) میشنوم که به هاشمی رای داده تعجب میکنم و توی ذهنم جور نمیشه. به هر حال هاشمی بعد از سالها در دانشگاه حاضر شد و این بنظرم حرکت مثبتی بود.
نظرات دیگران []
از وقتی مقالهم ریجکت شده مثل دونده ماراتن دارم کار میکنم. بالاخره تونستم کارا رو ردیف کنم و برگردم سر تز. محاسباتی رو شروع کردهام که از به نتیجه رسیدنش در هر مرحله شگفتزده میشم. شبیه کارای آماریهاست. الان دارم تلاش میکنم ژاکوبین تبدیل از مقدار ویژهها به ماتریس کوواریانس رو در شرایطی حساب کنم که یک زیرفضای کروی وجود داشته باشه و دادهها هم مختلط باشه. متاسفانه آماردانها همیشه در مقالاتشون دادهها رو حقیقی فرض میکنن. برای همین هم هر وقت میخوام از کاراشون استفاده کنم باید دقیق یاد بگیرم چطوری اثبات کردن و خودم برای حالت مختلطش رو حساب کنم. چیزایی رو حساب میکنن که به عقل جن هم نمیرسه ولی چی ... همش حقیقی! همه این کارا رو برای این میکنم که شاید اون انتگرالی که صحبتش رو کرده بودم «کمی» بهتر بشه.
نظرات دیگران []