امروز از دکتر زاهدی درباره جبر خطی سوال کردم. گفت که گروه کنترل تصمیم گرفته این درس رو به یکی از اعضای خودش بسپاره برای تدریس. واقعا این تنها چیزی بود که انتظارش رو نداشتم. فکر میکردم ممکنه اصلا با ارائه این درس در دانشکده موافقت نشه. اما اینکه کس دیگهای ارائه بده ... اگه خودم بودم چنین چیزی رو قبول نمیکردم. حتی فکر میکنم زیاد بازتاب خوبی هم نداشته باشه. کار قشنگی نبود، لااقل باید همون موقع به من خبر میدادن که اینقدر تو فکر و خیالات خودم نباشم. البته حالا مهم هم نیست من کلی بارم سبک شد، برمیگردم روی تز خودم و پروژه سربازیم، یه وقتی رو هم برای کارای فوق برنامه خالی میکنم. البته برنامهم این بود که بزودی برای عضویت در هیات علمی درخواست بدم که با این وضع فعلا عقبش میندازم تا زمانی که وضعیت مقالاتم بهتر بشه. باید به فکر دانشگاههای دیگه هم باشم. در کل البته به نفع بچهها شد که جبر خطی به دانشکده خودمون اومد حالا تعداد بیشتری اونو میگیرن و با کیفیت بالاتری تدریس خواهد شد. همیشه فکر میکنم اگه کاری بکنم که به نفع جمع باشه، حتی اگر سودی هم به خودم نرسه نهایتا به نفع خودم هم هست.
نظرات دیگران []
یبار که رفته بودم پیش نایبی و بحث میکردیم ایشون گفت که «فوقش اگر کار علمی خوبی انجام بدی دیگران برات دست میزنن» ... بعد شروع کرد دست زدن .... «خب حالا میخوام دست نزنن. به چه درد من میخوره؟» . من واقعا شوکه شدم. میخواستم بگم که من برای دست زدن کسی کار نمیکنم، من حتی تا حالا در هیچ کنفرانسی شرکت نکردم که کسی بخواد برام دست بزنه یا نزنه. همیشه سعی کردم بین خودم و خدا کار مهمی انجام بدم، اهل این نبودم که مقاله بیهوده منتشر کنم، همیشه میخواستم حرف نو و حسابی بزنم. بعد نایبی ادامه داد و گفت در حالی که شما وقتی در صنعت کار میکنید مثلا یه موشکی میسازید که میبینی وقتی شلیک میشه چه اثری روی دشمنان ما میذاره. بنظرم در این نوع مقایسهها یه مغالطه هست و خیلی هم تکرار میشه. کل کار یه شرکت 100 نفری رو که میلیاردها تومان پول هم بهش اختصاص داده شده با حاصل کار علمی یک نفر در دانشگاه با بودجه فوقالعاده کم مقایسه میکنن. یا حاصل کار یک شرکت خیلی موفق رو با یک محقق متوسط یا سطح پایین مقایسه میکنن. در حالی که من میتونم به همین روش عکسش رو استدلال کنم. مثلا میتونم بگم اختراع کامپیوتر که حاصل کار تعدادی دانشمند تراز اول بود الان باعث برتری مطلق آمریکا بر دنیای دیجیتال شده. غیر ازینه ؟
نظرات دیگران []
امروز دکتر نایبی رو تو راهرو دیدم. یادم افتاد که بشدت میخواستم یه چیزی رو ازش بپرسم چند قدم دویدم تا بهش برسم بعد یدفه یادم اومد که سوالم رو فراموش کردم. ایستادم و شروع کردم فکر کردن ... یکدفعه دیدم دکتر باستانی جلوم وایساده و خندهش گرفته ... سلامی به استاد کردیم و آرام آرام رفتم تا به نایبی برسم. پرسیدم استاد ترم آینده هستید؟ گفت تا 2 هفته دیگه معلوم میشه ولی احتمالا میرم استرالیا یک سال فرصت مطالعاتی. برای دفاع برمیگردین؟ بله. نظرتون درباره جبر خطی؟ خوبه. سیلابس رو بیار بهم نشون بده نظرم رو بگم. چیکارا میکنی؟ یه توضیحی راجع به کار جدیدم دادم.
ولی واقعیت اینه که رابطهم با استادم سرد شده. وقتی نه من کار اون رو قبول دارم نه اون کار من رو خوب همین میشه دیگه. من علاقهم به تحقیق و تدریسه ولی ایشون نظرش اینه که اون کاری رو باید کرد که بیشتر به نفع مملکت باشه. احتمالا فکر میکنه من فقط به درد استاد شدن میخورم و بس و نمیتونم هیچ کاری فراتر ازون رو انجام بدم. خوب من هم فکر میکنم علت اینکه استاندارد استادی اینقدر پایین اومده اینه که اکثریت فقط بخش کوچکی از وقتشون رو به استادی اختصاص میدن و بیشتر دنبال کار صنعت هستند. مثلا چرا ما حتی یه استاد نداریم که بتونیم بهش بگیم محقق برجسته؟ کسی که کار مهمی انجام داده باشه که همه تو دنیا بشناسنش. علتش اینه که استادای ما تا جایی که من میشناسم تحقیق رو دربست به دانشجوها واگذار کردن. ولی من آرزوم اینه که یه کار بزرگ انجام بدم .......... چند ساعت بعد یادم افتاد که چی میخواستم ازش بپرسم، راجع به عمل جراحی انحراف بینی بود :)
نظرات دیگران []
ژاکوبینی که صحبتش رو میکردم یادتون هست؟ حسابش کردم ولی معلوم شد که اصلا انتگرال رو سادهتر نمیکنه. بنابراین از محاسبه دقیق انتگرال ناامید شدم و شروع کردم تقریب زدن. در حقیقت من بین بچهها برای تقریبهام مشهور بودم یه زمانی. یکی از بچهها میگفت من هر چیزی رو اگه لازم باشه با 1+x تقریب میزنم. یه تقریبایی تو همین مایهها زدم دیدم خیلی خوب شد.
چیزی که دارم روش کار میکنم بهبود روش MDL هستش. سال 1978 ریسانن اصل این روش رو در حوزه تئوری اطلاعات و مدل سازی آماری ارائه داد. بعد در سال 1985 وکس و کایلت معروف از اون قاعده کلی استفاده کردن تا روشی برای تعیین تعداد منابع در پردازش آرایهای بدست بیارن. این مقاله 5 صفحهای اونقدر موفق بوده که فکر کنم تا حالا هزاران بار بهش رفرنس داده شده باشه. بعد در سال 1991 یه گروه چینی که نفر اولشون اسمش وانگ بود اومدن کار کایلت رو بهبود دادن ولی نمیدونم چرا به کارشون زیاد توجهی نشده. حالا من امیدوارم با استفاده از بهبودی که در سالهای اخیر ریسانن در روابطش داده باز هم بهبود بیشتری ایجاد کنم.
نظرات دیگران []
یک اتفاق مثبتی که افتاده اینه که آیین نامه جدیدی برای خدمت سربازی آمده که اگر دانشجویان دکترا موضوع پایان نامهشون رو در بعضی زمینههای نظامی محدود و عمدتا مخابراتی انتخاب کنند از سربازی معاف میشن. دیروز عباس بهم خبرش رو داد و امروز از پرنیانی پرسیدیم و گفت که شامل کسانی که هنوز فارغالتحصیل نشدن هم میشه. کار من هم که اصل نظامیه، در زمینه رادارهای چند آنتنی مثل سیستم دفاع موشکی پاتریوت آمریکا. در نتیجه امید زیادی دارم که کار من رو قبول کنن بجای سربازی. اونوقت دیگه نیازی نیست پروژه صاایران رو هم انجام بدم.
نظرات دیگران []