از وقتی کارم روی مقاله قبلی را تمام کردهام کار جدیدم را در زمینه بهبود الگوریتم MDL شروع کردهام. اگرچه این الگوریتم در زمینه تعیین تعداد منابع سیگنال 25 سال است که حکمروایی میکند من در خلال کار قبلیام که بررسی احتمال خطای آن بود متوجه شدم الگوریتم ضعیفی است. به این معنی که در بسیاری موارد که چشم با دیدن سیگنال قادر به تشخیص است الگوریتم سیگنال را نمیبیند. اما این چند روزی که شروع به مطالعه کردهام بسیار هیجانانگیز بوده. MDL بنحو شگفت انگیزی از ترکیب نظریه کدینگ منابع سیگنال با نظریه اطلاعات توانسته چیزی را ایجاد کند بسیار نزدیک به رویکرد آماری محض که همان نظریه آشکارسازی است که تازه برخی خواص نامطلوب آنرا نیز ندارد. برای هر دانشجوی مخابرات چیزی در حد آرزوست که کارش بنوعی به تئوری اطلاعات ربط پیدا کند. از بس این فیلد کلاس کار را بالا میبرد و در ضمن دشوار نیز هست. از روزی که مطالعه MDL را شروع کردهام از بس جذاب است فشار خون گرفتهام .... اگرچه دکتر عارف (که خودش استاد درس تئوری اطلاعات است) از گام گذاشتن در این وادی استقبالی نکرد اما خوب چه میشود کرد، اگر قرار بود همه دانشجویان دکترا حرف استادانشان را گوش کنند که دنیا واقعا خسته کننده میشد.
نظرات دیگران []
به توصیه یکی از دوستان ایمیلی به فیشلر که حالا استاد دانشگاه نیویورک شده است زدم. پیش از هر چیز گفتم که ایرانی هستم تا اگر حساسیتی دارد سنگهامان را از اول واکنده باشیم. از بعضی کارهایش تعریف کردم و مساله اصلی را در میان گذاشتم. از یک راه غیرمستقیم شروع کردم و گفتم که یکی از معادلاتش با شبیهسازیها همخوانی ندارد و خواستم که کدهای شبیهسازیاش را برایم بفرستد. اگر وارد بحث میشد آن وقت میتوانستم احتمالا بگویم که کل نتایجش بنظر غلط میرسد. اما او وارد بحث نشد. امروز جواب داد که این واقعا شایسته تشویق است که تو به کارهایی که من «یک دهه قبل» انجام دادهام علاقمند شدهای. اما من مدتهاست که دیگر درگیر کار تحقیقاتی نیستم و بنابراین نمیتوانم معادله شماره 19 مقاله را دوباره چک کنم. کدهای شبیهسازیام را نیز در دسترس ندارم .....
نظرات دیگران []
پروژههای درس اندازهگیری را بنحو متفاوتی برای بچهها تعریف کردهام. زمان ما معمولا فقط درسهایی مثل الکترونیک 3 پروژه داشت و آن هم طراحی یک تقویت کننده با اسپایس بود. اما ترجیح دادم پروژه ساخت یک مدار مفید را برای بچهها تعریف کنم. مداری که باید واقعا کار کند. البته این باعث شده بسیاری از بچهها در خودشان این توانایی را نبینند که با پروژه درگیر شوند اما آنهایی که شروع کردهاند در پیچ و خم مشکلات یک کار عملی قرار گرفتهاند و بنظرم هم اعتماد بنفس بالایی پیدا خواهند کرد و هم توانایی واقعیشان بعنوان یک مهندس بسیار بالا خواهد رفت. خود من هم چیزهای زیادی ازشان یاد میگیرم.
نظرات دیگران []
تقریبا یک ماه مانده بود تا زمانی که باید از آمریکا برمیگشتم. مطابق معمولی که گاهی در وبلاگم مطالب مذهبی مینوشتم مطلبی در تجلیل از یکی از شهدای جنگ تحمیلی نوشتم (در واقع از جایی کپی کردم!). دوستم محمد وقتی این متن را خواند کامنت تندی برایم گذاشت با اسم مستعار و به کاوهراد و دیگران هم اطلاع داد که فرزان میخواهد عملیات تروریستی انجام دهد! .... استاد محترم هم به «حراست» دانشگاه اطلاع داد. ایمیلهای تهدیدآمیز از طرف استاد و متهم شدن به جاسوسی برای ایران پردههای آخر ماجرا بود. روز آخر وقتی این اتهامات را دریافت کردم و برای ایمنی بیشتر ایمیل استاد را فوروارد به همه کردم و ذیل آن برایش نوشتم که بله من جاسوس ایران بودم و فهمیدم هیچ چیز قابل توجهی در اینجا وجود ندارد حالا هم بلیط هواپیما توی جیبم است و (اگر چند روز دیگر هم دندان روی جگر بگذاری) به ایران برمیگردم تا اطلاعات فوق سریام را به ایران برسانم. موقع برگشتن به خانه احتمال اینکه خودروی افبیآی را منتظر خودم ببینم یا نبینم 50-50 بود .... با غم سنگینی از میان چمنها به خانه نزدیک میشدم که یکدفعه یکی زد زیر خنده. محمد توی بالکن طبقه ایستاده بود .... «عجب داستانی براش سرهم کرده بودی!» ... بخیر گذشت.
نظرات دیگران []
امروز احساس آرامش و سربلندی کردم. فیشلر (نویسنده اول مقاله گروه اسراییلی) الان آدم بزرگی شده. چند سالی در پرینستون بوده و با وینسنت پور کار کرده. پور بهمراه کسام مصری دو نفر اصلی تئوری آشکارسازی هستند. امروز بالاخره توانستم بدون استناد به شبیه سازیها و تنها با استدلال تئوری نشان بدهم که فیشلر اشتباهات دیگران را بنحو متفاوتی تکرار کرده. یاد های پینگ افتادم، دانشجوی دکترای چینی 30-35 ساله سیگاری که قدش بزحمت به 150 سانت میرسید و نگاه خشکی داشت و کم حرف بود، یک چینی نمونه در آزمایشگاه دکتر کاوه راد در دانشگاه ایالتی پنسیلوانیای آمریکا. های پینگ وقتی کمکم با دوستم محمد صمیمی شد حقیقت وحشتناکی را برای او بازگو کرد، اینکه دانشجوی دکترای ارشد آزمایشگاه که بشدت تحت فشار برای اتمام دکتراست متوسل به عددسازی برای مقالهاش شده است .... محمد اشتباه بزرگ را به یکی از دوستانش در دانشگاه کارولینا انتقال داد که اون غیرمستقیم به کاوه راد ایمیل بزند .... عجب وضعی شده بود، کارد میزدی خونش در نمیاومد!
نظرات دیگران []