استاد آدم وقتی یک کلمه بگوید آدم چند سالی باید باهاش کلنجار بره تا حل بشه! وقتی کارهای جدیدم رو برای دکتر عارف گفتم گفت نرو دنبالش فایدهای نداره، مبحث جالبیه توش غرق میشی میبینی 4 ماه گذشت و هیچی دستت رو نگرفت! الان این 4 ماه دکتر عارف جلوی چشم منه .... تمام ناراحتیم اینه که زیر 4 ماه جواب بگیرم. در حالی که قبلا حتی برای یکی از کارهام 1 سال وقت گذاشتم.
شما ازین همه تخصصی نویسی خسته نشدید؟ وبلاگهای شاگردام رو میخوندم منم هوایی شدم. چند شب پیش خواب قشنگی دیدم .... خواب دیدم پیامبر آمد به سمتم .... لباس سفید کامل به تن داشت و مرا در آغوش گرفت .... من یادم بود که پیامبر وقتی دست میداد تا زمانی که طرفش دستش رو ول نمیکرد رها نمیکرد ..... من هم آغوشش رو رها نکردم .... اون هم رها نکرد .... هر چی فکر کردم من هیچ کار خوبی نکرده بودم که بخاطرش چنین خوابی دیده باشم .... فقط برای من یک علامت سوال ماند.
این روزها تبدیل به یک مبلغ پرحرارت برای MDL شدهام. احسان و سبط را که مدتهاست قانع کردهام که در این زمینه کار کنند. اخیرا با محمود هم صحبت کردم و امروز هم نوبت آرش بود. چون موضوعش تازگی دارد و در درسها مخصوصا در تئوری آشکارسازی مطرح نمیشود بچهها مجذوب آن میشوند. دکتر مروستی هم خواسته یک بخش کوتاه راجع به MDL در مقالهای که در حال نوشتن آن هستند بنویسم. یک زمانی (پارسال) من را به اسم آقای کرامر-رائو میشناختند چون عادت داشتم با هر مسالهای مواجه میشدم باند پایین خطای تخمین پارامتر موسوم به کرامر-رائو را در آن حساب کنم. حالا احتمالا باید اسم جدیدی برایم انتخاب کنند.
برای بازگشایی دفتر حافظ منافع آمریکا در ایران لحظه شماری میکنم. کارهای زیادی (یعنی در واقع یک کار مهم) با این دفتر دارم. قبلا مجبور بودم صبر کنم تا سربازی بروم و پاسپورت بگیرم و به دوبی معلوم نبود با چه بهانهای سفر کنم و نمیشد خلاصه. اما اگر آنها به تهران بیایند من یک درخواست رسمی به وزارت خارجه آمریکا و وزارت امنیت داخلیشان خواهم داشت. سالهاست منتظر بودهام.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ