امروز با اینکه بین التعطیلین بود برای جلسه پیشنهاد پژوهشی یکی از دوستان به دانشگاه خواجه نصیر رفتم. موضوع بحث کدینگ بود و خانم دکتر نصیری از شریف هم بود. ایشان بسیار به مبحث مسلط بود اما متاسفانه برخی از استادان آنجا اطلاعات کمی داشتند. تنها کسی که واقعا حرفهای رضا را فهمید خانم نصیری بود. نکته جالب دیگر این بود که ساعت 8 صبح پنجشنبه وسط تابستان تمام کلاسها پر دانشجو بود! کلاسهای 100 نفری. در حالی که شریف در تعطیلی مطلق بسر میبرد.
نظرات دیگران []
چند روزی است با احسان کار مشترکی را در زمینه MDL شروع کردهایم. علاقه زیادی برای کار در این زمینه دارد. زمانی که میخواست پروژه دکترایش را انتخاب کند من خیلی باهاش صحبت کردم که با هم روی پردازش آرایهای کار کنیم. نهایتا چند ماه بعد استاد راهنمایش دکتر باستانی هم قبول کرد که احسان روی این موضوع کار کند. چون موضوعمان به هم نزدیک است خیلی میتوانیم به هم کمک کنیم. دیروز با هم اثبات جمله اول MDL را بدست آوردیم، مرجع اصلی را پیدا کردیم و با بحثی که داشتیم بالاخره تا حدودی آنرا فهمیدیم.
نظرات دیگران []
یک دورهای در آمریکا دچار بیپولی شده بودم. تازه وقتی پولم داشت ته میکشید شروع کردم به اشتباه کردن، جریمه شدن و خلاصه وضعیت سختی را تجربه کردم ..... چیزی که فهمیدم این بود که فقر از آن دسته اموری است که انسان آن را با قلب خود احساس میکند.
نظرات دیگران []
احساس میکنم در زندگیام به معنویت بیشتری نیاز دارم. از وقتی از آمریکا برگشتهام انگار خدا را فراموش کردهام. آنجا که بودم تمام ایمانم را جمع کردم تا بتوانم بار دیگر به ایران بازگردم اما وقتی مبارزه به پایان رسید همه چیز فراموش شد. این بار تمام نیرویم صرف گرفتن دکترا شد. دوره دکترای برق شریف وضع بشدت نامطلوبی داشت. هیچ کس باور نداشت بدون کمک استادان غربی بتواند دکترایش را بگیرد. شکستهای چند دانشجوی ارشد دکترا هم توی دل همه را خالی کرده بود. بعضیها انصراف دادند و رفتند خارج، بعضی هم برای فرصت مطالعاتی به دستبوس استادان خارجی رفتند. وقتی میخواستم اولین مقالهام را بفرستم یکی از استادها ازم خواست اسم یک استاد کانادایی را هم بالایش بنویسم. اعصابم بهم ریخت، گفتم اگر میخواستم زیر سایه آنها باشم که برنمیگشتم ایران.
نظرات دیگران []
در سازمانها تا جایی که میتوانید سعی کنید کارتان را خودتان انجام دهید. من نظافت اتاقم را خودم انجام میدهم وگرنه باید چند هفته صبر کنم تا خدماتیها یک دستمال گردگیری به میزها بکشند. خودم هر هفته اتاقم را جارو میزنم وگرنه باید یک ماه صبر کنم تا اتاقم فقط چند روز تمیز بشود. لامپهای سوخته مهتابی را هم خودم عوض میکنم وگرنه دستکم 6 ماه باید با نور کم مطالعه کنم.
نظرات دیگران []