چند روز پیش دکتر مروستی برایم ایمیلی فرستاد که در آن دکتر خلج چند رفرنس جدید برای گنجاندن در مقاله پیشنهاد داده بود. من هم در پاسخ نوشتم که این فرصت خوبی برای همکاری با دکتر خلج هستش. دکتر مروستی هم برداشت به دکتر خلج ایمیل زد که فرزان مایله با شما همکاری بیشتری داشته باشه و ایشون هم گفت که خوبه و فعلا میتونه همون رفرنسها رو بخونه تا بعد! ..... در حالی که من اصلا منظورم این نبود :(
نظرات دیگران []
اوایل خیلی به من احترام میذاشت. تا من میومدم باهاش خودمونی صحبت کنم ناراحت میشد میگفت «شما آسیستان آمار و احتمال ما بودینا!». مربوط به زمان فوق لیسانس من میشد. دیروز که بارون میومد یادش افتادم، تنهایی رفته بود مسافرت شیراز، هتل گرفته بود و وقتی بارون گرفته بود رفته بود زیر بارون و لابد دستاش رو هم باز کرده بود و اینا .... وقتی برام تعریف میکرد با خودم گفتم پسرک عاشق شده! . زمانی که نظام وظیفه نامه زده بود به دانشگاه که تحصیل من غیرقانونیه و باید خودم رو به نظام وظیفه معرفی کنم خیلی شکسته شده بودم. یه روز پای پنجره وایساده بودیم و من داشتم حرف میزدم که یدفه عصبانی شد و با تندی به من گفت «بابا تو ام طوری حرف میزنی انگار دنیا تموم شده!» .... من اقلا چند سالی ازش بزرگتر بودم و از برخوردش ناراحت شدم ... با نرمی گفتم «ببین، پرمون مشکل منو حل کرده، همینطوری کلی دارم اینا رو میگم » . اواخر زیاد صحبت نمیکرد. دیگه به ریسرچ اهمیت نمیداد همش زبان میخوند. من میفهمیدم که رفتنی شده، از همه پنهان میکرد. دو روز قبل از رفتن گفت من دارم میرم خارج .....
نظرات دیگران []
پریروز بود که مقاله اصلاح شده را برای مجله پردازش سیگنال فرستادم. سریع رفتم فرم کپیرایت رو هم پر کردم اسکن کردم فرستادم. بعد یه ایمیل اتوماتیک اومد که زیگی مرخصیه و تا دو روز دیگه هم برنمیگرده (زیگی کووالسکی منشی مجلهس). البته من عجلهای نداشتم. عصر رفتم خونه دوباره ایمیلم رو باز کردم دیدم آندریاس یاکوبسون (ادیتور مقاله من) ایمیل زده که مقالهت پذیرفته شد!!!! قدیما بازخوانی مجدد مقاله اصلاح شده 6 ماه طول میکشید حالا ظرف چند ساعت انجامش دادن! خلاصه پرونده مقاله اولی بسته شد.
نظرات دیگران []
امروز بالاخره جلسه هماهنگی ارائه درس مبانی برق برگزار شد. برای 10 گروه مبانی 20 نفر داوطلب شدن و از بین اونا باید انتخاب انجام بشه. جالب این بود که توی جلسه همه مخالف و حتی میشه گفت ناراحت بودن ازینکه مجبورن مبانی ارائه بدن. من تنها کسی بودم که دفاع کردم. تجربه من در تدریس خیلی عالی بود و با اینکه کار بسیار دشواری بود اما به زحمتش میارزید. من تا پارسال همیشه حرفم این بود که علاقهای به استاد شدن ندارم و دوست دارم کار پژوهشی بکنم در آینده. اما بعد از آمار و احتمال و مخصوصا اندازهگیری علاقه شدیدی به تدریس پیدا کردم. گاهی فکر میکنم بهترین لحظات زندگیم رو با دانشجوهام گذروندم.
نظرات دیگران []
علی چند روز پیش از سوییس برگشت و سوغاتی یه کاکائوی اصل سوییسی برای من آورده بود. اونجا مقالهش خیلی مورد استقبال قرار گرفته و بین حدود 1000 مقاله جزء 10 کاندیدای بهترین مقاله شناخته شده. بارنی و بقیه طراز اولهای این فیلد هم کلی تحویلش گرفتن و ازش خواستن که باهاشون کار کنه و حتی قراره مسایل حل نشدهشون رو براش بفرستن!! کلا از موفقیتهای علی خیلی خوشحالم همیشه برای هم کار کردیم بدون چشمداشت و اون حالا هم تو کار علمی پیشرفت خوبی کرده هم داره ازدواج میکنه و هم داره قراردادهای بزرگی تو صنعت بدست میاره امیدوارم استاد هم بشه تا دیگه چیزی کم نداشته باشه :) اما یه خبر بد این بود که ظاهرا یاسر کرسی استادیش با مخالفتهایی روبرو شده :(
نظرات دیگران []