سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطرات خصوصی

کوه

پنج شنبه 87 مرداد 31 ساعت 11:46 صبح
فردا قراره با سینا و احتمالا چند تای دیگه از بچه‏ها بریم درکه. فکر می‏کنم خوش بگذره بخاطر اینکه هوا یکمی خنکتر از قبل شده و من هم که 4-5 سالی هست کوه نرفتم دلم تنگ شده! از طرفی بچه‏ها رو هم که اخیرا چند وقتیه ندیدمشون می‏بینم و ازین حالت فقط کار درمیاییم.

نظرات دیگران []


پاییز

سه شنبه 87 مرداد 29 ساعت 7:51 عصر
زمستان که به اوج می‏رسد آدم‏ها از وقتی پا به خیابان می‏گذارند، سرهای‏شان در گریبان، دست‏هاشان در جیب و پاهاشان شتابان است. زمانی که بوی بهار می‏رسد کم‏کم آدم‏ها فرصت پیدا می‏کنند سرشان را بالا بگیرند، گاهی به آسمان نگاه کنند، کمی از وزن لباس خود بکاهند و آزادی را احساس کنند ..... تابستان که به اوج می‏رسد، تازیانه خورشید بر سر و روی آدم‏هاست، چشم‏ها از شدت تابش نور تنگ و نگاه‏ها پایین انداخته، مردمک‏ها باریک است، و آدم‏ها شتابان از کنار دیوارها در سایه می‏گذرند. اما حالا که بوی پاییز در کوچه‏ها پیچیده، تکه ابری پیدا شده که روی ماه خورشید را اندکی با توری سفیدش بپوشاند، آسمان داغ خنک شده و گاهی نسیمی می‏وزد، چشم‏هامان اندکی آرامتر و گشوده‏تر می‏شوند، حالا می‏توانیم بالا را آسمان را نگاه کنیم و از وزش نسیم خنک روی تن‏مان لذت ببریم، .... تغییر فصل یکی از قشنگ‏ترین روز‏های سال است انگار که دوباره زنده می‏شویم.

نظرات دیگران []


باز هم مثل همیشه

دوشنبه 87 مرداد 28 ساعت 8:15 عصر
آخرین خبر اینه که علی چند روز دیگه رفتنی است. یک هفته در کنفرانس یوسیپکو در سویس، بعدش یک ماه در استانبول فرصت مطالعاتی پیش سنکور و بعدش هم احتمالا با فاصله کوتاهی یک سال فرصت مطالعاتی در سویس. کلا سیستم من اینجوریه که با هر کی رفیق می‏شم به سال نمی‏کشه طرف رفتنی میشه. البته من پوستم کلفته :)

نظرات دیگران []


خبرهای بد

یکشنبه 87 مرداد 27 ساعت 7:24 عصر
این روزها اوضاع دنیا بهم ریخته و هر خبر بدی هم روی من اثر بدی میذاره. روزی که گرجستان به اوستیا حمله کرد شبش همش کابوس می‏دیدم! و بعدش هم که بدجوری آش شور شد. آبخازیا به گرجستان اعلام جنگ کرد، روسیه تسینوالی رو تسخیر کرد، آمریکا پیمان موشکی با لهستان امضا کرد، روسیه کلاهک‏های اتمی را یک قدم جلو برد و .... بهر حال دنیا همین است. اگر ما امروز شاد هستیم بخاطر این است که یک عده‏ای یک وقتی بلاهای بدی سرشون اومد .... من فکر میکنم دنیا محل شادی نیست جای آزمایش است.

نظرات دیگران []


جشن

شنبه 87 مرداد 26 ساعت 6:17 عصر
این روزها بچه محل‏ها کوچه را آذین بندی کرده‏اند با کاغذهای نقره‏ای که وقتی باد بهشان می‏خورد سر و صدای زیادی توی کوچه درست می‏کنند، به مناسبت نیمه شعبان. یکی از بهترین خاطراتی که از دوران دبستانم دارم جشن‏های دهه فجر بود که اون روزهای اوایل انقلاب و جنگ خیلی داغ بود. بچه‏ها توی کلاس‏ها پرچم می‏زدند و خورشیدی و انواع فانوس‏هایی که بچه‏های باسلیقه درست می‏کردند. اون روزها اینقدر خوشحال بودم که حد نداشت، دیوانه می‏شدم!

نظرات دیگران []


   1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

انتقال
علی
بامداد
شبانه روزی
ریجکت
[عناوین آرشیوشده]