پنجشنبه شبیهسازیهام رو برای روش جدیدی که ارائه دادهام تموم کردم و آماده نوشتن مقاله شدم. یدفه یه اضطرابی در درونم بوجود اومد. یاد احسان افتادم که روشی که ارائه داده در حدود 5 دسیبل روی روشهای موجود بهبود ایجاد میکرد. به خودم دلداری دادم که روش اون فقط در تعداد سنسورهای بالا تست شده و معلوم نیست همیشه بهتر باشه. بعد بلافاصله همین سوال رو از خودم پرسیدم ... همیشه معتقد بودم تنها چیزی ارزش چاپ شدن داره که در همه شرایط از روشهای پیشین بهتر عمل کنه. یه مقاله یه گروه چینی رو بخاطر همین ریجکت کرده بودم. برداشتم روش خودم در عینا شرایطی که احسان روشش رو تست کرده بود، در تعداد سنسور بالا آزمایش کردم و متاسفانه دیدم نه تنها بهبودی در کار نیست بلکه روش سال 91 وانگ بهتر از من کار میکنه :(
دنیا برام تیره و تار شد. 6 ماه روی محاسبهش وقت گذاشته بودم. به ریسانن اعتماد کرده بودم. اون بطور ضمنی گفته بود که MDL بهبود یافتهای که در سال 98 ارائه داده بهینه هستش. یعنی کافیه چشم بسته محاسبهش کنید تا کارتون بهتر از همه از آب دربیاد. افسردگی شدیدی پیدا کردم. هر چی هم بچهها دلداری میدادن فایده نداشت میگفتن حالا همینو چاپ کن بگو برای تعداد سنسور کم خوبه ..... پریشب کمکم ذهنم از ناراحتی آزاد شد شروع کردم فکر کردن، بیشتر از همه ازین موضوع عصبانی بودم که سادهلوحانه فکر میکردم ریسانن حتما درست میگه. یدفه انگار برقی توی ذهنم زده باشن احساس کردم «وای کار ریسانن اپتیمم نیست!!!» یعنی بهتر ازونم وجود داره. مثل کار وانگ، چون وانگ خودش نفهمیده چیکار کرده، کارش اساس ریاضی واضحی نداره، اومده بخش اول MDL رو با یه چیز دیگه عوض کرده و بدون اینکه بتونه توجیه کنه چرا، بهبود چشمگیری گرفته. کار 98 ریسانن میشه گفت گام مهم بعد از ارائه MDL در سال 78 هستش و اگر کسی بتونه اون رو هم بهبود بده میتونم بگم یه کار فوقالعاده مهم در مدلسازی آماری و نظریه آشکارسازی خواهد بود، یه کاری همتراز کار 98 ریسانن.
گاهی فکر میکنم بازم دارم خواب و خیال میبینم، عناصر یک نظریه جدید برای مدلسازی آماری دایم از جلوی چشمم رژه میرن، حالت مجانبی بر حسب سیگنال به نویز بجای حالت مجانبی بر حسب تعداد مشاهدات، تخمین بدون بایاس با مینیموم واریانس بجای تخمین حداکثر درستنمایی، احتمال خطا بجای سازگاری مجانبی، تعبیر کدینگ پارامتر بجای کدینگ و فشرده سازی سیگنال، باند کرامر رائو در حالت تخمین بایاسدار و .... جزوه قطور گزارشهای دکترام پر از ایدههایی هستش که بعد از چند هفته به غلط بودنشون پی بردم. اما حس میکنم این دفعه فرق داره، من چیزی میدونم که دیگران نمیدونن، من خبر دارم که در یک مساله خاص مثل پردازش آرایهای، چیزی بهتر از MDL وجود داره، اگر بتونم علت بهتر بودنش رو بفهمم و اونو به حالت کلی مدلسازی آماری تعمیم بدم اتفاق بزرگی خواهد افتاد.
نایبی در سخنرانی هفته قبلش نکته جالبی رو گفت. اینکه دو حوزه داریم علم و تکنولوژی. در حوزه علم ارزشگذاری بر اساس میزان نشر دانش است یعنی تعداد انتشارات (مقاله) ولی در حوزه فناوری شما دانش را نشر نمیدهید چون از آن درآمد کسب میکنید. این حرف درستیه اما من میخوام بگم بنظر من انحصارگری در دانش سودمند نیست حتی از دیدگاه سودمحوری محض. خود من اینطوریم که دایم از اوایل دکترام تمام ایدههام رو به دوستانم منتقل میکردم. قبلا جو اینجوری بود که ما باید ایدههامون رو از هم پنهان کنیم تا دزدیده نشن ولی من این قانون نانوشته رو بشدت زیر پا گذاشتم. اولین نتیجه نشر دانش ایجاد یک شبکه است. اگر شما بدلایلی از چیزی که در ذهنتون میگذره به دیگران خبر ندید کسی هم شما رو درک نمیکنه، شما ناشناخته میمونید و تنها و شکست میخورید. اگر شروع به در اختیار قرار دادن بکنید دیگران شروع به دریافت کردن از شما میکنن. این شامل هر خدماتی میشه نه فقط علم. ممکن بود تا پیش ازین اصلا دیگران احساس نیازی به اون خدمات خاص نداشتند اما وقتی به رایگان ارائه میشه معمولا استقبال میکنن و شروع میکنن استفاده کردن. بعد بهش عادت میکنن، جزیی از زندگی و کارشون میشه، در اینجا شما دیگه بخشی جدایی ناپذیر از زندگی اونا هستین و این خیلی فراتر از پول یا در اختیار داشتن انحصاری یک ایده برای شما ایجاد ارزش میکنه. ممکنه اینطوری پولدار نشید ولی حتما قدرتمند میشید، حتما مفید میشید، احساس فوقالعادهای پیدا خواهید کرد ازینکه دیگران به شما احتیاج دارند، صبحها وقتی از خونه بیرون میاید از تصور اینکه دارید میرید گرهی از کار دیگران باز کنید احساس غرور میکنید.
اگر شرایط شما طوریه که انگار داوود داره با جالوت میجنگه، یعنی اگر ضعیف هستید و با غولها روبرو هستید من اکیدا توصیه میکنم از استراتژی منبع باز استفاده کنید. مثال: سیستم عامل لینوکس در برابر ویندوز، لینوکس کد متنش بازه، همه بهش دسترسی دارن، هر کسی میتونه بهش چیزی اضافه و کم کنه، این باعث شده یک جامعه بزرگ از متخصصین فوقالعاده قوی شکل بگیره که اینکاره هستن. ویندوز در این جریان تحقیر شده و مخصوص استفاده آدمای مبتدی مثل من و شماست. قدرت دست لینوکسه، پول دست ویندوز. شاید بگید بهتر نبود لینوکس دنبال پول میرفت تا قدرت؟ نه، چون اگر دنبال پول میرفت اصولا در مقابل ویندوز در نطفه خفه میشد، اما در شرایط فعلی حالا ممکنه دنبال پول هم بره.
از یک دیدگاه سیستمی، انتشار اطلاعات اگر چه ممکنه شخص رو از بهرهمندیهاش محروم کنه، اما موجب ارتقاء سیستم میشه. یک سیستم حیاتی طبق تعریف قدرتش معادل میزان ارتباطات درونی اون هستش. مغز رو ببینید، هر سلولی با تعداد زیادی سلول در تماسه و با هم اطلاعات رد و بدل میکنن، اگر سلولی انحصارطلبی کنه دانش سیستم افزایش پیدا نمیکنه. البته اجرای سیستم منبع باز نیاز به ایمان قوی داره، شما اسرار کاریتون رو در اختیار دیگران قرار میدین و اگر آدم ماتریالیستی هستین احتمالا قدرت انجام این کار رو ندارین. شعار سیستم اینه «قدرت ما در شبکهسازی ماست» نه در قدرت شخص من. من اگر 10 تا رفیق داشته باشم که بتونم اطلاعات اعم از علمی، کاری، مالی، اجتماعی رو بسرعت بینمون به جریان بندازیم، اینه که مهمه.
سه شنبه رفتم پیش دکتر عارف برای گزارش دوهفتگی. گفت -- ارزیابی خودت از کارت چیه؟ -- اگر یه مقاله کامل دیگه داشته باشم آماده دفاع هستم -- مقاله کوتاه هم برای ما فرقی نمیکنه بنظرم الان هم میتونی دفاع کنی، اگرچه من معتقدم اصلا مقاله نباید ملاک باشه -- نه استاد عجله نمیکنم -- نظر دکتر نایبی چیه؟ -- ایشون میگن صبر کن تا یه مقاله دیگه هم بدی -- لازم نیست اینقدر فشار به خودت بیاری الان -- چون میخوام برای هیات علمی تقاضا بدم میخوام کارنامه ریسرچم بهتر بشه -- خوب اگه مساله اینه موافقم.
بعد پرسیدم استاد تو این دو سه سالی که کار ریسرچ رو شروع کردید از پیشرفت بچهها راضی هستین؟ دکتر عارف نکته سوالم رو فهمید و بعد ازینکه کلی ابراز رضایت کرد گفت فکر میکنم شما هم بتونید کمکم به گروه ما ملحق بشید. خیلی خوشحال شدم. کار کردن روی تئوری اطلاعات برای دانشجویان دکترا خیلی باعث افتخاره. یادتون هست اول تابستون که کمی کارم رو بسمت تئوری اطلاعات میخواستم ببرم دکتر عارف مخالفت کرده بود؟ گفت چهار ماه میگذره و میبینی هیچ کاری نکردی ... من ظرف 6 ماه تونستم یه کار جدید انجام بدم که الان در حال پیشرفته. تو تابستون وقتی یه سری از محاسباتم رو نشون دادم دکتر عارف با دقت برانداز کرد، بعد زیر زبونی گفت «خوب شاید شما بتونید روی تئوری اطلاعات هم کار بکنید ...».
لیست کل یادداشت های این وبلاگ